جاذبه و دافعه ی انقلاب اسلامی

جاذبه و دافعهی انقلاب اسلامی فروپاشی رژیم خودکامه و وابستهی پهلوی، زنگ خطری بود که مستکبران جهانی را به واکنش سریع واداشت. پیروزی انقلاب اسلامی مانند زلزلهای بود که سلطهجویان را به وحشت انداخت. از سوی دیگر، این انقلاب ملتهای در بند را به پیروزی بر دستنشان

جاذبه و دافعهي انقلاب اسلامي

فروپاشي رژيم خودكامه و وابستهي پهلوي، زنگ خطري بود كه مستكبران جهاني را به واكنش سريع واداشت. پيروزي انقلاب اسلامي مانند زلزلهاي بود كه سلطهجويان را به وحشت انداخت. از سوي ديگر، اين انقلاب ملتهاي در بند را به پيروزي بر دستنشاندگان قدرتهاي استكباري اميدوار ساخت.

با تحقق معجزهي سياسي قرن بيستم در كشور به يغما رفتهي ايران، جهانيان متوجه نقطهاي از جغرافياي سياسي جهان شدند كه پديدهاي خطرناك براي سلطهجويان، و رويدادي اميدبخش براي ستمديدگان، در آن ظهور كرده بود.

در ميان موج حملههاي دشمنان و حمايت دوستان انقلاب اسلامي، تئوريسينها، تحليلگران و صاحبنظران در سياستهاي ملي، منطقهاي و جهاني، از هر دو سو، به تحليل اين حادثهي بزرگ روي آوردند و با عنوانهايي مانند سقوط شاه، انقلاب ايران و پيروزي انقلاب اسلامي به جستوجوي علتها و عاملهاي بهوجود آورندهي آن پرداختند و مسائل انقلاب اسلامي را از ابعاد گوناگون بررسي كردند و اكثراً با شاخصهايي كه از مطالعهي انقلابهاي جهان داشتند، به پيشداوري و اظهارنظرهاي مختلف پرداختند.(3)

اين نوع رويكرد و توجه جهاني به مطالعهي انقلاب اسلامي ايران، انگيزهها و هدفهاي گوناگوني داشت، به گونهاي كه گاه يك تحليل معجوني از انگيزهها و هدفهاي متفاوت بود و عاملهاي متضادي در شكلگيري آن اثر ميگذاشت. از اينرو، پوشاندن اهداف و وارونهكردن انگيزهها بر دشواري ارزيابي بسياري از تحليلهاي ـ بهظاهر آزاد ـ انقلاب اسلامي ميافزود.

انقلاب اسلامي از آغاز پيروزي با دو رويكرد داخلي و خارجي روبهرو شد; بر اثر رويكرد داخلي، كه از استقبال اكثريّت قاطع ملت شكل ميگرفت، نه تنها به عنوان يك انقلاب بزرگ مردمي در عرصهي تاريخ درخشيد، بلكه بر استحكام آن افزوده شد و توانست به دوران شكوفايي نيز راه يابد و عرصههاي پنهان و نهادهاي تخريبشدهي جامعه را يكي پس از ديگري تسخير و بازسازي كند.

اما انقلاب در رويكرد خارجي خود چنين موفقيتي نداشت و جهان غرب و قدرتهاي استكباري بيشتر به رويارويي با آن پرداختند. گرچه روشهاي رويارويي غربيها گوناگون بود، امّا در اين كه انقلاب اسلامي را به زيان منافع درازمدّت خود ميديدند، مشترك بود. البته استقبال ملتهاي ستمديده، بهويژه كشورهاي اسلامي از انقلاب اسلامي، احساس خطر را در آنها تشديد كرد، چون با خيزشهاي نو، نفوذ و منافع استعماري آنها به خطر ميافتاد.

بارزترين رويارويي استكبار با موج در حال گسترش انقلاب اسلامي، توسل به زور و ايجاد شرايط جنگي براي انقلابي بود كه آزادي و صلح را با خود به ارمغان آورده بود. از اين ميان ميتوان به هشتسال جنگ تحميلي عراق عليه جمهوري اسلامي ايران اشاره كرد; جنگي كه اگر مقاومت مردم و عنايات الهي نبود، ميتوانست به صورت فرسايشي، لطمههاي جبرانناپذيري به انقلاب وارد آورد.

ارائهي تحليلهاي نادرست از انقلاب اسلامي در مطبوعات و رسانههاي گروهي به منظور منحرف كردن افكار عمومي و از ميان برداشتن زمينههاي نفوذ انقلاب اسلامي را نبايد از ياد برد; تحليلهايي كه هر كدام به نوبهي خود آثاري بس شومتر از رهآوردهاي جنگ تحميلي داشت.

در اين ميان نميتوان از اين نكته نيز غافل ماند كه انقلابي با چنين عظمت، بهطور طبيعي، متفكران را به تحليل واميداشت. بنابراين بسياري از تحليلگران با انگيزههاي علمي ـ پژوهشي به اين كار كشانده ميشدند. در عين حال اين واقعيت را هم نميتوان از نظر دور داشت كه زمينههاي فكري غلط و فضاسازيها و گزارشهاي نادرست مطبوعات و رسانههاي سازمانيافته عليه انقلاب اسلامي، چنان بستر منحرفكنندهاي پديد آورده بود كه راهيابي محقّقان به واقعيّتها را به دور از دشمني، مشكل ميساخت و هر كدام از آنها را به گونهاي به دام خود ميكشيد.

از سويي نداشتن آشنايي كافي به اوضاع سياسي، اقتصادي و اجتماعي ايران كه در آن زمان كشوري بينام و نشان و چراگاه غارتگرها شمرده ميشد و نيز نبود وسايل ارتباط جمعي كه بتواند واقعيتهاي جامعهي بهپاخواستهي ايران را به گوش جهانيان برساند، موجب ميشد تحليلگران نتوانند خود را از تأثير جوسازيهاي دشمنان انقلاب اسلامي در امان نگاه دارند. البته اندوهنامهي انقلاب اسلامي در شرح آسيبهاي شكنندهاي كه از سوي تهديدهاي استكباري و تحليلهاي مسخكنندهي داخلي و خارجي بهكار ميرفت، فراتر از آن است كه در اين فرصت اندك آمد.

 




| شناسه مطلب: 79350